یکی از فانتزیام به وقوع پیوست
مامانم از بیرون اومد تا اومد از چیپسم برداره گفتم : اول دستتو بشور !
آقا یَک حالی داد که نگو …
فقط یکم شکستگی پاهام اذیتم میکنه ولی تمام کبودیام خوب شده
تازه دکتر گفته هفته دیگه گچ دست و پامم باز می کنه !
دانش آموزان ردیف اول کلاس همه باهوشن
ولی تا زمانی که دانش آموزان ردیف آخر مایل به رقابت نباشن !
لامصب چقد هوا سرده !
هوا داره اینجوری می کنه که ما دلمون بغل بخواد
ولی من که گول هوا رو نمیخورم به جاش ۲تا پتو می ندازم روم …
خوبی که از حد بگذره
مرد و نامرد و مخاطب خاص و مخاطب عام و همه رو جو می گیره !
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻣﻢ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻟﺤﻦ ﺟﺪﯼ ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﮕﻢ : ﻟﻄﻔﺎ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﻧﺮﻭ ﺩﮐﺘﺮ !
ﺑﻌﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻢ ﻭ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻣﻄﺒﺶ ﺑﻪ ﺍﻓﻖ ﺧﯿﺮﻩ ﺑﺸﻢ
ﻭ ﺑﮕﻢ : ﻓﻘﻂ ﺑﮕﻮ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯽ ﻣﻮﻧﻢ ؟
ﺑﻌﺪ اونم ﺑﮕﻪ : ﺑﯿﺎ ﺑﺘﻤﺮﮒ ﺑﺎبا ﺳﺮﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﮔﯽِ نمی میری !
مشکل این نیست دختر خوب پیدا نمی کنم که بگیرمش
مشکل اینه که دختر خوبو به من نمیدن
وقتی داری با یکی درد و دل می کنی اگه طرف گفت اینکه چیزی نیست
دورخیز کن با آرنج راستت محکم بزن تو چشم چپش
تا مغزش از گوش راستش بپاچه بیرون !
قبلا از کسی خوشت می اومد باس آمار درمی آوردی مجرده یا متاهل
ولی جدیدا از یکی خوشت میاد باس بری تحقیق کنی ببینی دختره یا پسر !
مورد داشتیم خشتک شلوار پسره
تو حیاط دانشگاه گیر کرده زیر پاش خورده زمین !
بیرون غذا خوردن ما به این صورته که
همیشه میریم رستوران قیمتا رو نگا می کنیم بعد میریم فلافلی !
یه مخاطب خاص هم نداریم
بقیه پسرا از بلاتکلیفی دربیان !
مرد باس روزی ۱ساعت کنار خانمش بشینه بگه :
خانمم ! من آماده ام ! هرچی دلت میخواد غر بزن
نظر یادتون نره
نظرات شما عزیزان:
[ دو شنبه 28 / 11 / 1392برچسب:, ] [ 10:31 قبل از ظهر ] [ نادر ]
[